هنر چيدمان يا اينستاليشن آرت (Installation Art) در شرح يك مكتب و سبك هنري است، كه اغلب در فضاها و محلهاي خاص (site-specific) به صورت سه بعدي جهت انتقال بيانيهاي و تبديل به ادراك ما طراحي و اجرا ميگردند.
بطور كلي اين واژه جهت چيدمان در فضاهاي داخلي بكار گرفته مي شود و در نقطه مقابل آن لند آرت ميباشد كه براي مداخلات و آثار در فضاهايي بيرون از فضاي داخلي اجرا ميگردند، با اين حال مرز بين اين دو واژه با يكديگر همپوشاني دارند. اينستاليشن آرت در فضاهاي نمايشگاهي مانند گالري ها و موزه ها اجرا شده ولي محدود به فضاي نمايشگاه نيستند و مي توانند به هر مداخله مادي در فضاهاي عمومي يا خصوصي روزمره اشاره كنند و يا مختص محلي خاص (site-specific) باشند و به گونه اي طراحي شوند كه وجودشان و خاصيت مشهود آن در گرو محلي باشد كه براي آن آفريده شده است و همچنين از لحاظ زماني ميتوانند آثاري باشند كه به صورت موقت، گذرا و يا ماندگار و هميشگي در يك فضا اجرا شده اند.
اينستاليشن آرت آميزشي از اشكال رسانه است تا تجربه اي غريزي و يا مفهومي در محيطي مشخص پديد آورد. مواد و عناصر در اينستاليشن آرت طيف گستردهاي از عناصر و المانها، مواد طبيعي و روزمره تا رسانه هاي جديد همچون ويدئو، صدا، پرفورمنس، كامپيوتر و اينترنت را در بر ميگيرد.
شهرت اين هنر از سال ۱۹۷۰ آغاز گرديد اما ريشه هاي آنرا ميتوان در آثار هنرمنداني مانند مارسل دوشان و آبجكتهاي هنري كورت شويترس در گذشته يافت، هدف هنرمند يك پارامونت و برتري است كه تا هنر مفهومي سال ۱۹۶۰ كشيده شد. در آغاز اين حركت دوباره، در هنرهاي نمايشي و صحنه گروه ژاپني گوتاي ۱۹۵۴ (Gutai group، گو به معناي ابزار و تاي به معناي بدن) به عنوان هنرمندان غير غربي كه تحت تاثير پيش گامان اينستاليشن مانند آلن كاپرو (Allan Kaprow) بودند، و در غرب اينستاليشن هايي مانند اثر ۶ TV Dé-coll/age ولف ووستل ۱۹۶۳ در گالري اسمولين نيويورك ديده شد. در سال ۱۹۸۹ گالري واحد ۷ لندن به هنر چيدمان اختصاص يافت و زمينه ساز تاسيس موزه اينستاليشن گرديد.
واژه اينستاليشن يا چيدمان در اين اواخر در بيان فرم خاصي از هنر و به عنوان اصطلاحي جهت اين سبك نام گرفت، پيشينه اين اصطلاح براي اولين بار به فرهنگ لغت انگليسي آكسفورد ۱۹۶۹ باز ميگردد، شكلي از هنر كه مسلما از ماقبل تاريخ وجود داشته است ولي در دسته بندي مجزايي قرار نداشته است. آلن كاپرو در سال ۱۹۵۸ اصطلاح محيط زيست (Environment) كه بعد ها به واژه هاي هنر گذرا و هنر پروژه (Project art & Temporary art) پيوست را جهت فضاهاي داخلي دگرگون شده آثار خود به كار گرفت.
اينستاليشن: فلسفه وجودي و هنر
اينستاليشن تعاملي:
اينستاليشن تعاملي يك زير مجموعه از اينستاليشن آرت و اغلب در پاسخ به پيامهاي دريافتي از فعاليت مخاطب مي باشد، و مي تواند شامل آثار متفاوتي مانند اينستاليشن هاي مبتني بر وب، مبتني بر محيط گالري، بر پايه ديجيتال، موبايل، و غيره باشد.
اينستاليشن هاي تعاملي از اواخر ۱۹۸۰ پديد آمدند و و در طي دهه خود يعني تا سال ۱۹۹۰ يك شيوه و سبك به وجود آوردند يعني زماني كه هنرمندان تاكيد به مشاركت مخاطبان جهت معرفي اينستاليشن آرت داشتند.
اينستاليشن: رسانه (مديا)
با پيدايش رسانه، گسترش و بهبود تكنولوژي مديا ها مرزهاي نامحدودي براي آثار جسورانه و پيشروي فراتراز محدوديت هاي حقيقي به وجود آوردند.
مديا ها برجسته تر بوده قابليت تجربه كردن را دارا ميباشند، و همزمان با اجراي آثار در تعامل با مخاطب بوده، ميتوانند پيامي را دريافت نمايند و در مقابل بازگرداننده واكنشي در ارتباط با پيام ارسالي بازديدكننده باشند.
اينستاليشن هاي تعاملي با بهره گيري از مديا، تكنولوژي، صدا، ديجيتال، ويديو و فيلم يك روند صعودي از نمايش هنر در قرن حاضر و هنر معاصر به شمار مي آيند.